گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۱

 

بر هر وجهی که بستهٔ اسبابی

مرگت کند آگه که کنون در خوابی

دستت که ز پیوستن او بیخبری

تا از تو نبرند، خبر کی یابی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۲

 

تا کی ز غم زیان وسودت آخر

در سینه و دل آتش ودودت آخر

روزی دو درین گلخن پر غم بودی

انگار نبودهای چه بودت آخر

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۳

 

دردا که به درد ناگهان خواهی شد

دل سوخته در فراق جهان خواهی شد

گر خاک جهان بر سر خود خواهی ریخت

با باد به دست از جهان خواهی شد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۴

 

چون قاعدهٔ وجود پنداشتن است

و افزون طلبی ما کم انگاشتن است

تا چند چو کرم پیله بر خویش تنیم

چون هرچه تنیده، رَسْم، بگذاشتن است

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۵

 

دل از طربِ زمانه برداشتنیست

و افزون طلبی ما کم انگاشتنیست

تا چند چو کرمِ پیله بر خویش تنیم

چون هر چه تنیدهایم بگذاشتنیست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۶

 

آن چیست مرا از غم و تیمار که نیست

وز ناکامی اندک و بسیار که نیست

از جملهٔدخل و خرج این عالم خاک

بادی است مرا در سر و انگار که نیست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۷

 

جانی است درین راه خطرناک شده

تن زیر زمین ز نیک و بد پاک شده

بس رهگذری که بگذرد بر من و تو

ما بیخبر از هر دو جهان خاک شده

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۸

 

از عمر، تمام بهره، برداشته گیر

هر تخم که دل میطلبد کاشته گیر

اول برخیز و هرچه گرد آوردی

آخر به دریغ جمله بگذاشته گیر

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۹

 

هر دیده که روی در معانی آورد

بیشک ز کمال زندگانی آورد

بر باد مده عمر که هر لحظه ز عمر

صد مُلک به دست میتوانی آورد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳۰

 

عشاق که قصّهٔ دل افروز کنند

جان همچو چراغ در سرِ سوز کنند

با خویش حساب خود شب و روز کنند

فردای قیامتِ خود امروز کنند

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳۱

 

هر روز ز دل بر سرِ آتش میباش

خاکِ کفِ پای خلقِ سرکش میباش

هر شب ز جگر نواله درهم میپیچ

درخون میزن نواله و خوش میباش

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳۲

 

تا چند درِ فتوح جان دربندی

در پیش بُتِ نفس میان دربندی

گر میخواهی که بر تو بگشاید کار

از نیک و بدِ خلق زبان دربندی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳۳

 

هم تن ز وجودِ جان فرو خواهد ماند

هم جان ز همه جهان فرو خواهد ماند

بگشای زبانِ لطف با جملهٔ خلق

کز نیک و بدت زبان فرو خواهد ماند

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳۴

 

گر دیدهوری جمله نکو باید دید

بر باید رفت و پس فرو باید دید

بنگر به درختِ سرنگونسار که چیست

یعنی همه شاخِ صنعِّ او باید دید

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۳۵

 

گر عقل تو کامل است کم خور غم خویش

هرکس را عالمی و تو عالم خویش

کس ماتم تو، چنانکه باید، نکند

بر خود بگری و خود بکن ماتم خویش

عطار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode