گنجور

 
عطار

شماره ۱: دنیا که برای ره گذر باید داشت

شماره ۲: گر مرد رهی،‌رخت به دریا انداز

شماره ۳: چون مرگ در افکند به غرقاب ترا

شماره ۴: چون هرچه بود اندک و بسیار نبود

شماره ۵: دیدی تو که محنت زده و شاد بمرد

شماره ۶: عمری به هوس گذاشتی خیز و برو

شماره ۷: دانی تو که هر که زادناچار بمرد

شماره ۸: چون قاعده بقای ما عین فناست

شماره ۹: کارت همه چون که خوردن و خفتن بود

شماره ۱۰: تو بیخبری و تا خبر خواهد بود

شماره ۱۱: چون مردن تو چاره یکبارگی است

شماره ۱۲: چون پنداری در بنه ما افتاد

شماره ۱۳: بر لوح دلت نقش دو عالم رقم است

شماره ۱۴: گر مرد رهی، حدیث عالم چه کنی

شماره ۱۵: ای دل صفت نفس بد اندیش مگیر

شماره ۱۶: چون بسیارست ضعف در ایمانت

شماره ۱۷: گفتی تو که مرگ چیست ای بینایی

شماره ۱۸: ای جان سبک روح! گران سنگی چیست

شماره ۱۹: در عالم محنت به طرب آمدهیی

شماره ۲۰: ای آنکه همیشه نفس خشنود کنی

شماره ۲۱: بر هر وجهی که بسته اسبابی

شماره ۲۲: تا کی ز غم زیان وسودت آخر

شماره ۲۳: دردا که به درد ناگهان خواهی شد

شماره ۲۴: چون قاعده وجود پنداشتن است

شماره ۲۵: دل از طرب زمانه برداشتنیست

شماره ۲۶: آن چیست مرا از غم و تیمار که نیست

شماره ۲۷: جانی است درین راه خطرناک شده

شماره ۲۸: از عمر، تمام بهره، برداشته گیر

شماره ۲۹: هر دیده که روی در معانی آورد

شماره ۳۰: عشاق که قصه دل افروز کنند

شماره ۳۱: هر روز ز دل بر سر آتش میباش

شماره ۳۲: تا چند در فتوح جان دربندی

شماره ۳۳: هم تن ز وجود جان فرو خواهد ماند

شماره ۳۴: گر دیدهوری جمله نکو باید دید

شماره ۳۵: گر عقل تو کامل است کم خور غم خویش