گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

دین فروشی کنی که تا سازی

بارگی نقره، خنگ و زین زرگند

گوئی از بهر حرمت علم است

این همه طمطراق و خنگ و سمند

علم از این ترهات مستغنی است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

دل جز ره عشق تو نپوید هرگز

جز محنت و درد تو نجوید هرگز

صحرای دلم عشق تو شورستان کرد

تا مهر کسی دگر نروید هرگز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

میان مجلس رندان حدیث فردا نیست

بیار باده که حال زمانه پیدا نیست

دگر زعقل حکایت به عاشقان منو یس

برات عقل بدیوان عشق مجرا نیست

نگاهدار ادب در طریق عشق و مترس

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

از بس که زدم شیشه ی تقوی بر سنگ

و زبس که به معصیت فرو بردم چنگ

اهل اسلام از مسلمانی من

صد ننگ کشیدند زکفار فرنگ

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

ملامت کرا! تا کی به سرزنش کوشی؟

دست از من بدار که رنجم مرا کافی است.

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

مینماید چند روزی شد که آزاریت هست

غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست

در گلستانی نمیجنبی چو شاخ گل جای

میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست

چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

راه فانی گشته راهی دیگر است

زانکه هشیاری گناهی دیگر است

آتشی در زن بهر دو تا به کی

پر گره باشی از این هر دو چو نی

تا گره بانی بود همراز نیست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

اگر بدست اشارت کنی به جانب من

پرد بسوی تو روحم چو مرغ دست آموز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

دل جز ره عشق تو نپوید هرگز

جز محنت و درد تو نجوید هرگز

صحرای دلم عشق تو شورستان کرد

تا مهر کسی دگر نروید هرگز

در عشق هوای وصل جانان نکنم

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

کفر کافر راو دین، دین دار را

ذره دردت دل عطار را

ذره ای درد خدا در دل ترا

بهتر از هر دو جهان حاصل ترا

هر کرا این درد نبود، مرد نیست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

آنگاه که سرا پا شگفتی ام، سرزنشم نشاید

چرا که دل هرگز طعم دوری دوستان نچشیده است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

جد تو آدم بهشتش جای بود

قدسیان کردند بهر او سجود

یک گنه چون کرد گفتندش تمام

مذنبی مذنب، برو بیرون حزام

تو طمع داری که با چندین گناه

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

هرگز دل من زعلم محروم نشد

کم ماند زاسرار که مفهوم نشد

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز

معلومم شد که هیچ معلوم نشد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

آنان که شمع آرزو در بزم عشق افروختند

از تلخی جان کندنم از عاشقی واسوختند

دی مفتیان شهر را تعلیم کردم مساله

و امروز اهل میکده رندی زمن آموختند

چون رشته ی ایمان من بگسسته دیدند اهل کفر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

بر دردی زآمد شد بسیار، آزاریم هست

گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست

صبر در می بندد اما نیستم ایمن زشوق

خانه ی پر رخنه ی کوتاه دیواریم هست

گو شوم ناچارو دندان بر جگر باید نهاد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

همچنین فرد باش خاقانی

کافتاب اینچنین دل افروز است

یار موی سفید دید و گریخت

که بدزدی دلش نوآموز است

آری از صبح دزد بگریزد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

قدر دل و پایه ی جان یافتن

جز به ریاضت نتوان یافتن

جثه ی خود پاک تر از جان کنی

چونکه چهل روز به زندان کنی

مرد به زندان شرف آرد بدست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

ای آن که دلم غیر جفا از تو ندید

وی از تو حکایت وفا کس نشنید

قربان سرت شوم بگو از ره لطف

لعلت به دلم چه گفت، کزمن برمید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

فکر دگر نماند فغانی بیار جان

عاشق بدین خیال و تامل ندیده ام

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا

این ژنده ی پربخیه که پوشیده ام امروز

افسوس که بر هم زده خواهد شد از آن روی

شیخانه بساطی که فروچیده ام امروز

برباد دهد توبه ی صد همچو بهائی

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۹
sunny dark_mode