گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

خاصیت آن که در کلام ازلی است

در فاتحه دان که جمله «بسم » جلی است

در بسم هر آنچه هست در بی است پیدا

وان ها همه در نقطه و آن نقطه علی است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

در دایره وجود موجود علی است

و اندر دو جهان مقصد و مقصود علی است

گر خانه اعتقاد ویران نشدی

من فاش بگفتمی که معبود علی است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

موصوف صفات قل هو الله علی است

در عالم معرفت شهنشاه علی است

آن نقطه کل که جزو از او پیدا شد

والله که آن علی است بالله علی است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

در مملکت فضل خدا، شاه ولی است

از سر خدا با دل آگاه ولی است

واقف ز رموز « لی مع الله » ولی است

بی شک ز صفات ذات آگاه ولی است

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

آن علم که از ذات خدا منفک نیست

در هستی او هیچ نبی را شک نیست

خطی است خدا به وجه آدم بنوشت

وان سی و دو خط لوح حرفی حک نیست

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

دانستن ذات واجب امکان تو نیست

چون آیت فضل و علم در شأن تو نیست

مسموع نگردد بر من حجت تو

تا پیش من از سی و دو برهان تو نیست

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

تا می نشنوی ز خویشتن واحد و فرد

تحصیل مراد خویش نتوانی کرد

آزاد شو از جهان و پاک از همه گرد

خود را زن ره مساز اگر هستی مرد

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

چون هستی ما ز کاف و نون پیدا شد

ماهیت کاف و نون عین ما شد

او را چو مظاهر صفات اشیا بود

اشیا همه او و او همه اشیا شد

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

حرفی ز میان کاف و نون پیدا شد

زان حرف وجود آدم و حوا شد

از صورت این دو هرچه آمد حاصل

میراث حقایق همه اشیا شد

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

از عین علی عین همه پیدا شد

وز لام علی لب همه گویا شد

از یای علی یدین خلق بیضا شد

آن کس که علی شناخت او دانا شد

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

حرفی است حقیقتی که ذاتش خوانند

ترکیب و کلام و هم صفاتش خوانند

آنان که چو خضر یافتند آب حیات

آن ذات و صفات را حیاتش خوانند

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

ای ذات تو سر دفتر اسرار وجود

نقش صفتت بر در و دیوار وجود

در پرده کبریا نهان گشته ز چشم

بنشسته عیان بر سر بازار وجود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

ای عشق تو سر دفتر اسرار وجود

منصور دل، آویخته از دار وجود

جز سی و دو حرف لم یزل در دو جهان

بنمای کسی که هست در دار وجود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

ای عشق تو کرده کشف اسرار وجود

وز نقطه خاک بسته پرگار وجود

تا چهره خود عیان کنی نقش صفات

بنگاشته ای بر در و دیوار وجود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

از خاک و ز آب آدم و بود و وجود

هم آتش و آب تابع و لازم بود

سی و دو خط خدا به وجه آدم

هرکس که بخواند چون ملک کرد سجود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶ - بالبداهه هنگام زردی چهره‌اش بر اثر کندن پوست وی

 

آن دم که اجل برابر مرد شود

آهش چو نسیم صبحدم سرد شود

خورشید که پردل‌تر از او نیست کسی

در وقت فروشدن رخش زرد شود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

تا باب دلم به نقطه بی بگشود

سر ازل و ابد مرا روی نمود

هرچند سراپای جهان گردیدم

جز ناطق و نطق در جهان هیچ نبود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

رفتم به کنشت گبر و ترسا و یهود

زیرا که عبادتگه رهبان تو بود

از سنگ و کلوخ و در و دیوار کنشت

جز زمزمه ذکر تو گوشم نشنود

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

(تا) آتش فقر بر تو داغی ننهد

در خانه باطنت چراغی ننهد

تا هستی ات از دماغ بیرون نکنی

مرغ طلبت قدم به باغی ننهد

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

گر حرف به تو جمال خود بنماید

بر تو در گنج معرفت بگشاید

بی صوت و حروف با تو آید به حدیث

نطقی که به صورت و حرف اندر ناید

نسیمی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode