گنجور

 
۱
۲
۳
۹
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

در دیده مور اگر روم چون عنقا

گم سازم از فراخی جا خود را

با این تن بالیده و این نشو نما

زین سفله سحاب می‌کشم منتها

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

با دوست چه کار طالب سودا را

با سرمه چه کار چشم نابینا را

رنجیده دلم ز عقل بیگانه‌پرست

کو می که به آشنا رساند ما را

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

دردم که بهار نیست گلزار مرا

هجرم که علاج نیست بیمار مرا

پیراهن صبرم که ز دست غم دوست

چاکی شده سر نوشت هر تار مرا

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

ای نام تو روح قدس و پیکر لب ما

وز نام تو داغ دل کوثر لب ما

بی نام تو هر نفس که بربندد بار

یارب به سلامت نرسد بر لب ما

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

عشق آمد و ریخت برق در پیکر ما

چون شعله طپد ز سوز دل اخگر ما

احباب نخوانند ولی دفتر ما

تا سرمه نسازند ز خاکستر ما

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

از زهر بلا پرست پیمانه ما

دورست ز ملک عافیت خانه ما

آن خانه خراب بی‌نصیبیم که جغد

بگریزد ازین گوشه ویرانه ما

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

در ناصیه‌ام نقش مرادست غریب

در کشور بختم دل شادست غریب

چون نامه عافیت نویسم از حزن

گویی قلمم در آن سوادست غریب

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

آن شوخ که عارض از می حسن افروخت

هر موی مرا ناله به رنگی آموخت

از سوختنم نیست خبردار آری

عالم سوزد برق و نداند که چه سوخت

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

در جام شکایت زبانم خون ریخت

دیدم که ز طره تو تابی انگیخت

گفتم برمش زود در آتش فکنم

آگه شد و در به [در] به نام تو گریخت

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

دلاکی دوش خونم از هر مژه ریخت

وز هر مویم ز دار دردی آویخت

هر موی که آوازه تیغش بشنید

همچو مژه در حظیره دیده گریخت

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

آن دم که شدیم از می هستی سرمست

شد ساغر توفیق لبالب ز شکست

اعمال نویس راست در طاعت ماست

مزدور فرشته‌ای که در دست چپ است

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

آن قوم که دلشان ز دورنگیها رست

سجاده به دوشند و می ناب به دست

بتخانه و کعبه پیششان یک رنگ است

دیدار پرستند نه دیوارپرست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

پروانه که از بادیه هجر برست

در بال و پر آتش زد و فارغ بنشست

غافل که هنوز تا سر کوی فراغ

صد بادیه خونخوارتر از هجران هست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

سوی در پادشاه کز طور بهست

رفتی تو و سامری به جای تو نشست

ای واله ایمن این سفر دور کشید

باز آ که شدند قوم گوساله‌پرست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

آن قوم که دلشان ز دورنگیها رست

سجاده بدوشند و می‌ناب به دست

بتخانه و کعبه پیششان یکسانست

دیدارپرستند نه دیوارپرست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

آن شوخ که چشم حسن را نور و ضیاست

در دیده همتش جهان سرمه‌بهاست

چشمی به هوس نهاده بر هم ورنی

در نرگسش از ناز ره خواب کجاست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

صد شکر که حرف دوست شد بی‌کم و کاست

گنجینه عمر کو بدانم آراست

از کیسه دوست صرف کردیم و هنوز

ز آنجا که حیای اوست شرمنده ماست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

امشب که چو صبح وصل عشرت لقب است

شب نیست که هندوی فرشته‌نسب است

از پرتو ماه حسن این کشور نور

با آن که سراسر آفتابست شب است

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

دیشب ز دلم شعله آهی برخاست

وز دود دلم روز سیاهی برخاست

تو ابری و ما گیاه تشنه جگریم

کی ابر به کینه گیاهی برخاست

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

هر چند دلم ز درد خونریزتر است

بر من دل تیغ آسمان تیزتر است

در کین دلم دلیر باشید که زنگ

زآیینه‌ام از عکس سبک خیزتر است

۲ بیت
فصیحی هروی
 
 
۱
۲
۳
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۶۹