گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹۴

 

چون دولت آن نیست که پهلوی تو باشم

کم زان که فتاده به سر کوی تو باشم

کشتن چو ترا خوی شد، اکنون من و این درد

یک روز مگر راتبه خوی تو باشم

هر صبح به قبله همه خلق و من بدکیش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

تا عمر بود، در هوس روی تو باشم

در خاک شوم، خاک سر کوی تو باشم

فردای قیامت نروم جانب طوبی

در سایه سرو قد دلجوی تو باشم

خوش آنکه زبان از پی دشنام برآری

[...]

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode