گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت

ندهم به همه ساده رخان یک سر مویت

از مشک کشم درد سر این بس که دهد باد

بویی به مشامم ز خط غالیه بویت

هرگز ز تماشای تو خرسند نگشتم

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱

 

ذوقی است که در تیره شبی چون شب مویت

ناگاه درخشد ز کناری مه رویت

نقاش باندازه کشد نقش تو را چون

کاندازه ندارد صفت روی نکویت

در حلقه عشاق تو آن کعبه جانی

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode