×
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۴۸
گر خون تو ای بوده پسندیدهٔ من
شد ریخته از اختر شوریدهٔ من
خون من مستمند شیدا به قصاص
تا دیدن تو بریخت از دیدهٔ من
۲ بیت
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۰۴ - و قال ایضاً فیه
کی خوش بود ای جان پسندیدهٔ من
حال دل برگشتهٔ شوریدهٔ من؟
تو غایب و آنکه او ترا کشت بقهر
غایب نشود یک نفس از دیدهٔ من
۲ بیت
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل پنجم
هرگز نشودی بت بگزیده من
مهرت ز دل و خیالت از دیده من
گر از پس مرگ من بجویی یابی
مهر تو در استخوان پوسیده من
۲ بیت
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل دوم
هرگز نشودای بت بگزیده من
مهرت ز دل و خیالت از دیده من
گر از پس مرگ من بجویی یابی
مهر تو در استخوان پوسیده من
۲ بیت
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل دوم
هرگز نشودای بت بگزیده من
مهرت ز دل و خیالت از دیده من
۱ بیت
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۹
تا دور شدی ز چشم غمدیده من
افعی بلا شد مژه در دیده من
خود سوختم و همی نمی دارد دست
آتش ز گیاه جان تفتیده من
۲ بیت