گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

روی تو ز مشک زلف قارون گشت ست

زلف تو ز عکس روی میگون گشته است

مستانه دو چشم تو دژم چون گشت ست

گفتی که برشک هر دو پرخون گشته است

ابوالفرج رونی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

آن دوستی قدیم ما چون گشته است؟

مانده است به جای؟ یا دگرگون گشته است؟

از تو خبرم نیست که با ما چونی

باری، دل من ز عشق تو خون گشته است

عراقی
 
 
sunny dark_mode