گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

دی اسب مرا گفت که نیکو نبود

کت خود غم اسب و علف او نبود

اسبی که برو نشینی و خاک خورد

آن اسب بجز که نقش زلو نبود

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۲

 

اول که رخم زرد و دلم پرخون بود

هم خرقه و همراه دلم مجنون بود

آن صورت و آن قاعده تا اکنون بود

کاری آمد که آن همه مادون بود

مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

فرزند تو بهتر آنکه خود رو نبود

تا جاهل و خشمناک و بد خو نبود

هرگز ندهد گیاه خدروی گلی

ورهم دهد آن دهد که خوشبو نبود

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

شیراز که گل درو بصد لون بود

مثلش نتوان گفت که در کون بود

مصرست ولیک با عوانان چکند

مصری که در او هزار فرعون بود

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode