گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

از وصلت آنکه همچو سوسنش تنست

روزم ز طرب چو سوسن بر چمنست

امروز بدان شکر که در عهد منست

چون سوسن ده زبانم اندر دهنست

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹

 

آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست

بر من ز من از صفات هستی بدنست

تا ظن نبری که هستی من ز منست

آن سایه ز من نیست که از پیرهنست

۲ بیت
سنایی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست

هجران ویم بتر ز گردن زدنست

گر باز گرفته ام بجان آتش را

زانست که روشنایی چشم منست

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

آن یار که سیمین بر و نسرین بدنست

رفتم بسراچه ئی که او را وطنست

در پیش نهاده بود یک رشته دُر

وان رشته ی دُر هنوز در چشم منست

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۹

 

هر چند تنم چو موی آن سیمتنست

مو بر سر من نام دلارام منست

۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

گل گفت چو من گلی کجا در چمنست

یا رنگ کدام لاله گویی چو منست

نسبت به شقایقم مکن کان مسکین

دل سوخته و نزار و خونین دهنست

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

ظاهر ز مظاهر جهات ذات منست

گر علوی و سفلی است و گر جان و تنست

گر عالم و آدم است و گر ملک و ملک

گر کون و مکان و گر زمین وز منست

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

این روح که شمع مجلس افروز منست

فرداست که نه زآن تو نه زآن منست

طاسی‌ست به گرمابه عالم این عمر

پر ساختنش بهر تهی ساختنست

۲ بیت
فصیحی هروی