ظاهر ز مظاهر جهات ذات منست
گر علوی و سفلی است و گر جان و تنست
گر عالم و آدم است و گر ملک و ملک
گر کون و مکان و گر زمین وز منست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ظاهر ز مظاهر جهات ذات منست
گر علوی و سفلی است و گر جان و تنست
گر عالم و آدم است و گر ملک و ملک
گر کون و مکان و گر زمین وز منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به این نکته اشاره دارند که همه موجودات و مظاهر هستی از ذات الهی نشأت میگیرند. خواه این موجودات در سطوح مختلفی چون علوی یا سفلی باشند، یا اینکه انسان، عالم، ملک و مکان را در بر بگیرند، در نهایت همهی آنها به ذات واحدی تعلق دارند. به عبارت دیگر، هر چیزی در جهان، چه در سطح مادی و چه در سطح معنوی، تجلیاتی از ذات خداوند است.
هوش مصنوعی: ظاهر من نمایانگر جنبههای مختلف وجود من است، چه بالا و چه پایین، چه روح و چه بدن.
هوش مصنوعی: اگر تمام موجودات و آدمیان، و همچنین پادشاهان و ملکها، و جهان و فضا، و زمین از من ناشی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از وصلت آنکه همچو سوسنش تنست
روزم ز طرب چو سوسن بر چمنست
امروز بدان شکر که در عهد منست
چون سوسن ده زبانم اندر دهنست
آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست
بر من ز من از صفات هستی بدنست
تا ظن نبری که هستی من ز منست
آن سایه ز من نیست که از پیرهنست
شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست
هجران ویم بتر ز گردن زدنست
گر باز گرفته ام بجان آتش را
زانست که روشنایی چشم منست
آن یار که سیمین بر و نسرین بدنست
رفتم بسراچه ئی که او را وطنست
در پیش نهاده بود یک رشته دُر
وان رشته ی دُر هنوز در چشم منست
گل گفت چو من گلی کجا در چمنست
یا رنگ کدام لاله گویی چو منست
نسبت به شقایقم مکن کان مسکین
دل سوخته و نزار و خونین دهنست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.