گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵

 

ترسم که دل از وصل تو خرم نشود

تا کار تو چون زلف تو درهم نشود

با من به وفا عهد تو محکم نشود

تا باد نکویی ز سرت کم نشود

۲ بیت
سنایی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب التاسع: فی السفر و الوداع » شمارهٔ ۴۶

 

عاقل آن است که سخرهٔ غم نشود

هر دم زغم بیهده درهم نشود

زیرا عرضی است غم که در مدت عمر

هر چند کزو بیش خوری کم نشود

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

یارب دل کس جز از تو خرم نشود

بی لطف تو کار خلق عالم نشود

گر نقد مراد هر دو عالم بخشی

هیچت ز خزانه کرم کم نشود

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۳

 

تا پیر و معلم از تو خرم نشود

کار تو قبول خلق عالم نشود

بشناس حق پیر که بی علم و ادب

گر شخص فرشته باشد آدم نشود

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

از گریه اگر چه یار همدم نشود

آن نیست کزو سوز دلی کم نشود

از گریه ابر خار خشک اندر باغ

ز آتش برهد اگرچه خرّم نشود

۲ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

پاکیزه‌سرشت عاجز غم نشود

کار هنر از عارضه در هم نشود

هرچند شود آب، کم از جوشیدن

از جوشش بحر آب گهر کم نشود

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

باید که دلت ز غصه در هم نشود

از رفتن زر دستخوش غم نشود

این سیم و زرست خواجه این سیم و زرست

غم نیست که هر چند خوری کم نشود

۲ بیت
غالب دهلوی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

تا جرأت و پشتکار توأم نشود

شیرازه کارها منظم نشود

گیرم نشد این بنای ویران آباد

بی شبهه از این خرابتر هم نشود

۲ بیت
فرخی یزدی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

فکری که سقیم گشت سالم نشود

محکوم بحکم غیر حاکم نشود

گر داد کنی وگر نمائی فریاد

آن خائن خود پرست خادم نشود

۲ بیت
فرخی یزدی