گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

دلبر که بدو بود مرا مرهم دل

بگرفت کم من و نگیرد کم دل

با صبر توان نشست در ماتم دل

کو صبر که دست گیرد اندر غم دل

ادیب صابر
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

در عشق تو ای غم ز غمت مرهم دل

ما را نه غم جان بود و نی غم دل

ماتمکده‌ایست کوی عشقت کانجا

دل ماتم جان دارد و جان ماتم دل

فصیحی هروی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵

 

صد شکر که عاقبت سر آمد غم دل

کرد آنکه دلم ریش شد او مرهم دل

شد دوزخ من بهشت اندوه و نشاط

بگرفت سپاه خرمی عالم دل

آمد سحری بدل سرافیل سروش

[...]

فیض کاشانی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

اندوه چو بیش شد گرفتم کم دل

دل ماتم من گرفت و من ماتم دل

امروز کجاست ور بود همدم دل؟

گفتن نتوان به غمگساران غم دل

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode