گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

هر چند که بر زمانه فرمان من است

فرمان تو بر تن و دل و جان من است

سلطان منم و عشق تو سلطان من است

من زان تو ام همه جهان زان من است

امیر معزی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

من آن گهرم که عقل کل کان من است

و این هر دو جهان، دو رکن از ارکان من است

کونین و مکان و ماوراء زنده به اوست

من جان جهانم، نه جهان جان من است

باباافضل کاشانی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

جای غمت این دل پریشان من است

گنج هوست سینه ویران من است

از اول بیت قلب کن حرفی پنج

کآن نادره نام خوش جانان من است

مجد همگر
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

خورشید رخ تو ماه تابان من است

لعل لب تو چشمه حیوان من است

چون ظلمت و نور عکس زلف و رخ تست

کفر دو جهان همیشه ایمان من است

اسیری لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

عشق است که درد من و درمان من است

دین من و پیر من و ایمان من است

خون از بن هر مو نفشانم چه کنم؟

زان نشتر غمزه ای که در جان من است

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

افسانهٔ عشق، راز پنهان من است

صد چاک چو جیب گل، گریبان من است

زاهد، ره اسلام مداری بگذار

دین را به بتان باختن ایمان من است

حزین لاهیجی
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

من برگ گلم باغ شبستان من است

وآن‌ بلبل خوش‌ لهجه غزلخوان من‌ است

نوباوهٔ شب که شبنمش می‌خوانند

هر صبح به نیم‌ بوسه مهمان من است

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode