گنجور

عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳۴

 

جانا! ز غم عشق تو فریاد مرا

کز عشق تو جز دریغ نگشاد مرا

هر ذرّه اگر گره گشایی گردد

حل کی شود این واقعه کافتاد مرا

۲ بیت
عطار
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

من با که بگویم که چه افتاد مرا

بازم چه لطیف و چست بر داد مرا

در بندگی خویشتنم نپذیرفت

و آنگاه ز جمله کرد آزاد مرا

۲ بیت
حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

تا بر تن آزرده تب افتاد مرا

یکروز نکرد هیچکس یاد مرا

تا من بزیم ثناء تب گویم از آنک

تب بود که پشت گرمیی داد مرا

۲ بیت
ابن یمین
 

اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۴

 

ساقی بکرم تو میکنی یاد مرا

غیر از تو که میرسد بفریاد مرا؟

گر در غم دل تو دستگیرم نشوی

سوی که روم که میکند شاد مرا؟

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

چون منصب عاشقی فلک داد مرا

شد دنیی و عقبی همه از یاد مرا

افتاده ز کار دو جهان است دلم

زان روز که کار با تو افتاد مرا

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

از بی‌هنری‌ست اینقدر داد مرا

کز قید هنر نکرد آزاد مرا

چون تیغ چه سان کنم نهان جوهر خویش؟

چون بخیه به روی کار افتاد مرا

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

عید آمد و رفت روزه از یاد، مرا

کردند بتان به غمزه دلشاد مرا

امروز به بندگی قبولم کردند

دل شد ز غم قیامت آزاد مرا

۲ بیت
سعیدا