×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
ای از مژه تو رخنه در جانها
وی درد تو کیمیای درمانها
بادی که ز کوی تو همیآید
میجنبد و میبرد ز ما جانها
تو جیب گشاده در خرامیدن
[...]
۷ بیت