حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۱
می در ده و دردِسر مده بیش
چون مست شوم دگر مده بیش
یک بوسه به من ده و همه عمر
گر شور کنم شکر مده بیش
هر روز به حاجب وصالت
پروانه ی یک نظر مده بیش
اندیشه ی ترک ما گرفتن
بر خاطر خود گذر مده بیش
بر زاری زار من ببخشای
دل خون کردی جگر مده بیش
چندان که به وسع طاقت […]
