گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۷

 

از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح

دایم بود ز صدق طلب پخته نان صبح

مگذر ز حرف راست که از رهگذار صدق

پر زر کند فلک ز کواکب دهان صبح

در نور صدق محو شود دعوی دروغ

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت حضرت امیر مؤمنان (ع)

 

زان پیش کز فراز در هفت خوان صبح

پرچم گشا شود علم کاویان صبح

چشم ستارگان همه از شوق می پرند

در رهگذار خسرو خاورستان صبح

بودم نهاده بر سر زانوی فکر سر

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

زینهار چون حباب مپرس از نشان صبح

بر هم زده است موج هوا خاندان صبح

شادی مکن که بخت سیاهم سفید شد

پوشیده شد ز خندهٔ بیجا دهان صبح

از جیب خویش می کشد این قرص گرم را

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode