اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶
امشب ز هجر یار بخواهم گریستنزارم ز عشق و زار بخواهم گریستن
نالیدهام هزار شب از هجر و بعد ازینهر شب هزار بار بخواهم گریستن
گو: روی من نگار شو از خون دل که منبیروی آن، نگار بخواهم گریستن
چون بیشمار غصه کشیدم ز هجر اوزین غصه بیشمار بخواهم گریستن
بیاختیار چند کند گریه دیدهای؟چندی به اختیار بخواهم گریستن
تا […]
