گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

عشق جمال جانان دریای آتشین است

گر عاشقی بسوزی زیرا که راه این است

جایی که شمع رخشان ناگاه بر فروزند

پروانه چون نسوزد کش سوختن یقین است

گر سر عشق خواهی از کفر و دین گذر کن

[...]

عطار
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

تا نقش نعل اسبت محراب اهل دین است

عشاق را سجودی در هر گل زمین است

ای آفتاب اگر من سر گشته ام چو ذرّه

من خود برین نبودم چرخ فلک برین است

طوفان آتشی تو عالم بسوخت حسنت

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode