گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۴

 

ای آرزوی جانم در پای تو افتادن

جان بر تو فدا کردن سر پیش تو بنهادن

بر بوی وصال تو جاوید شوم زنده

گر دست دهد روزی در پای تو جان دادن

گفتم مگرم روزی بنوازی و دریابی

[...]

حکیم نزاری
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

ای زال جهان تا کی جان کندن و نوازدن

وان زادهٔ‌ نوزاده در دست اجل دادن

یکیک ز بطون فرزند آوردن و پروردن

لک لک پی بازیچه زی جنگ فرستادن

از شوی فلک بگسل پیوند زناشوئی

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode