×
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ زن دیبا فروش و کفشگر
ز انبوهیِ جان و دل در کوکبهٔ عشقت
آهِ من مسکین را ره نیست بسوی تو
۱ بیت
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هشتم » داستانِ برزگر با گرگ و مار
رازی چه نهان دارم کز صفحهٔ رخسارم
هر کس که مرا بیند، چون آب فرو خواند
۱ بیت