گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز

آوازه به عالم زن و خورشید برانداز

زه شد چو کمان تو پی کشتن مردم

گوزه ز کمان اجل ایام برانداز

بربند به شاهی کمر و طوق غلامی

[...]

محتشم کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۶

 

سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز

پرواز به جایی نتوان برد پر انداز

هرجا تویی آشوب همین دود و غبار است

از خویش برآ طرح جهان دگر انداز

شوری‌که ز زیر و بم این پرده شنیدی

[...]

بیدل دهلوی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ - و له ایضاً فی مدحه

 

شیرین پسرا خیز و بساط دگر انداز

مسند به‌گذرگاه نسیم سحر انداز

تا چهرهٔ زرین کنم از ساغر گلگون

گلفام می رنگین در جام زر انداز

امروز جز از باده‌ گساری نبود کار

[...]

قاآنی
 
 
sunny dark_mode