گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱۹

 

از گرد خط آن غنچه مستور شود خشک

درجام سفالین می پرزور شود خشک

شهدی که توان کرد لب خشکی ازو تر

حیف است که در خانه زنبور شود خشک

داغی که به امید نمک چشم گشوده است

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۰

 

از سوز دلم دیدهٔ مهجور شود خشک

هر قطرهٔ خون در تن رنجور شود خشک

ای مغبچهٔ مگشا سر خم محتسب آمد

این چشمه مباد از نظر شور شود خشک

هر سر که در او زمزمهٔ عشق نباشد

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode