گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

در کار تو از دست بشد عهد جوانی

من سوخته زین غصه، نماندم، تو بمانی

با آنکه من از عشق تو رسوای جهانم

هم راضیم اندی، که تو زیبای جهانی

رحم آر، چو دیدی که منم این نه، حبیبم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۶۵

 

در دیده غبارم ز چه ره یافته، دانی؟

نور نگاه میکندت خانه روشنی

واعظ قزوینی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۰

 

ای آنکه غم هجرکشیدن نتوانی

ترسم که رخش بینی و دیدن نتوانی

سخت است گرفتاری و آوارگی ای دل

وحشت نگذاری و رمیدن نتونی

بسمل شدی از هجر و به جایی نرسیدی

[...]

حزین لاهیجی