گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

چون موش، مدام از پی دزدیدن زر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

این جنده زن، افسرده تر از خفته ذکر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

این مرد که زان مرد که هم (مردکه)تر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

هر روز سر سفره اشراف، دمر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

خیلی دگر این شیخ پدر سوخته لچر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

این زنجلب از «داور» زن قحبه بتر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

چون چاره اش آسان، دو سه من یونجه تر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

افسوس که عمامه، برایش سر خر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

آن کس که رخش همچو سرین بز گر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

گویم ز چه عمامه به سر، در پی شر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

آن گنبد مندیل سرش، کون دگر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

یک پارچه کون، از بن پا تا پس سر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

یک روز که در جایگه خویش پکر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

راحت نیم ای کاش که این کرسی ذکر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

دیدند در این نطق، بسی حسن اثر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

گفتند که این (ما چه خر) آبستن زر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

پس من خرم، این مرد که گر نوع بشر بود؟

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

گوئی کمر آشتیانی، ز فنر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

هر چند که از حرف، در ایران چه ثمر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

آزرده بدانسان که پدر مرده پسر بود

دیدی چه خبر بود

میرزاده عشقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode