گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

ای دل به عزا راست کن آهنگ فغان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸

 

تلخ است مرا عیش که اندر پی یک بوس

امروز میان من و ساقی شکرآب است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

هنگامه حشر است زمین را و زمان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

آورده ببین دیده کیوان یرقان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

بیم است که تبدیل کند نام و نشان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

بر فرق زند پنجه نیروی و توان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

یا ظلمتش از قیر برآکنده دهان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

و از پرده دل ره زده آهنگ فغان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

کز بهت تمیزی نکند سود و زیان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

بر کرده به تن کسوت ماتم زدگان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

امکان تمکن چه مکین را چه مکان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

از ماهی و مه در گذرد پیر و جوان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

غارب شود ای صبح نگهدار عنان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

گفتا نه پی نظم عزا بسته میان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

بر ماه رسد پرده دری دست کتان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

بر خیز که آتش زنم این تخت روان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

دل جایگه درد چه پیدا چه نهان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

ای مرغ سحر خیز فروبند زبان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

در تاز و مهیای فدا شو تن و جان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸

 

سیل سیه انگیز کران تا به کران را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸