گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

تا چند بافسون جهان بند توان بود

مردیم، درین کهنه سرا چند توان بود

شد نقش من از تخته ی گل، چند شب و روز

گریان پی خوبان شکر خند توان بود

حیفست که رنجی نبرد بنده ی مقبل

[...]

بابافغانی
 
 
sunny dark_mode