گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱

 

دیوانه دلم زلف پریشان که دارد

جانم شکن طره پیچان که دارد

شبهاست که رفته ست ز من خواب و ندانم

کان خواب مرا غمزه فتان که دارد

خالی ست به کنج لب خونخواره او، وای

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode