گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۳

 

بیدل چه سراید به خیالی که ندارد

شوخی چه کند با پر و بالی که ندارد

رسواست به خود تهمت بیکاری عاشق

کو در دو جهان فکر محالی که ندارد

سوداگر درد است تهیدستی حسرت

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode