گنجور

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی

 

سلطان جهان در کف پیری شده عاجز

تدبیر شدن کن تو که چون شست درآمد

روزت به نماز دگر آمد به همه حال

شب زود درآید که نماز دگر آمد

عنصرالمعالی
 

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی

 

آوخ گلهٔ پیری پیش که کنم من

کاین درد مرا دارو جز تو به‌دگر نیست

ای پیر بیا تا گله هم با تو کنم من

زیرا که جوانان را زین حال خبر نیست

عنصرالمعالی
 

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی

 

چون بوق زدن باشد، در وقت هزیمت

مردی که جوانی کند اندر گهِ پیری

عنصرالمعالی
 

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب چهاردهم: اندر عشق ورزیدن و رسم آن

 

ای وای منا گر تو به چشم همه کس‌ها

زین گونه نمایی که به چشم من درویش

عنصرالمعالی