×
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستان رمه سالار با شبان
به درنگر، ای دل، مرو آنجای بخیره
کان ره نه بپایِ چو توئی یافته باشد
بر کیسهٔ طرّار منه چشم که ناگاه
تا در نگری جیبِ تو بشکافته باشد
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب ششم » داستانِ روباه با خروس
من گردِ سرِ کویِ تو از بهر تو گردم
بلبل ز پیِ گل بکنارِ چمن آید
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » در شیر و شاه پیلان
ما هر دو مراغی بچهایم ، ای مهتر
باشد ز خری در من و تو هر دو اثر
لیکن چون تو جاهلی و من ز اهلِ هنر
لیکن چون تو جاهلی و من ز اهلِ هنر