گنجور

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۷ - در ستایش پادشاه اسلام‌ پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه گوید

 

اکنون که گل افروخته آتش به گلستان

افروخت نباید دگر آتش به شبستان

رو رخت خزان در گرو دخت رزان نه

بستان می و پس‌ با صنمی رو سوی بسنان

در فکرم تا لعبت بکری به کف آرم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش والی یزد علی‌خان خلف امیر حسین‌خان نظام‌الدوله

 

بالای تو سروست نه یک باغ نهالست

ابروی تو طاقست نه یک جفت هلالست

زلف تو شبست آن نه شبستان فراقست

روی تو گلست آن نه گلستان وصالست

یک زوج غزالست دو چشم تو نه حاشا

[...]

قاآنی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱۳ - وله ایضاً

 

ای کرده سیه چشم تو تاراج دل و جان

از فتنهٔ ترک تو جهانی شده ویران

کی با تن سهراب کند خنجر رستم

کاری که کند با دلم آن خنجر مژگان

آشفته مکن چون دل من کار جهانی

[...]

قاآنی
 
 
sunny dark_mode