گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۸

 

تا چند نهد روی به رو آن کف پا را؟

می ریزم، اگر دست دهد، خون حنا را!

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹

 

بگذار شود زیر و زبر جسم گران را

تا چند عمارت کنی این گور روان را؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۰

 

بیدار کند بانگ نی افسرده دلان را

نی صور سرافیل بود مرده دلان را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۳۵

 

رگ جان من و آن زلف به هم پیوسته است

پیچ و تاب من و آن سلسله با هم بسته است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۳

 

از روی عرقناک تو خورشید کباب است

آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۴

 

از پرده شرم تو دلم داغ و کباب است

بر روی شکر گر همه شیرست نقاب است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۵

 

تنها نه همین با تو مرا روی نیازست

هر کس که ترا دیده به من بر سر نازست

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۶

 

صد در صد آفاق، بیابان جنون است

کی عقل تنک مایه به سامان جنون است؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۷

 

دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است

دخلی که مرا هست درین شهر، همین است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۸

 

با عشق تو اندیشه کونین گناه است

عشاق ترا ترک دو عالم دو گواه است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۹

 

هر قطره شبنم به چمن دانه ذکری است

هر غنچه درین باغ سرزانوی فکری است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۰

 

هر داغ درین لاله ستان خیمه لیلی است

هر خار بنی پنجره شمع تجلی است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۱

 

از رفتن گل صحن چمن نوحه سرایی است

هر برگ خزان آینه مرگ نمایی است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۹۲

 

گریه امروز به رنگ دگرم می آید

(دل) سوختگی از جگرم می آید بوی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۹

 

تقصیر میانش ز خم و پیچ ندارد

حرفی است که گویند الف هیچ ندارد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۰

 

حاشا که طلبکار حق آرام پذیرد

این راه نه راهی است که انجام پذیرد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۲

 

از شهد جهان جز غم و تشویش چه خیزد؟

از زاده زنبور به جز نیش چه خیزد؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۳

 

از موی چو کافور دلم بیت حزن شد

سررشته خوشحالی من تار کفن شد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۴

 

تا گوهر ذات تو نهان زیر زمین شد

گردون چو نگین خانه افتاده نگین شد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۵

 

می خورد و فروزان شد و از شرم برآمد

یاقوت لب یار عجب نرم برآمد

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode