گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۹

 

هنگام بهار است و چمن پرگل و سوسن

آفاق چو بتخانه چین گشت مزین

از پرده در آرخ بفروز ای مه ارمن

تا دیده گیتی به نو گردد همه روشن

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲

 

زلف تو دلم را به تپش آورد آری

چون دام ببیند بتپد قلب کبوتر

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode