×
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸
ساقی من و صهبا مثل ماهی و آب است
پیش آر شط باده که بغداد خراب است
تلخ است مرا عیش که اندر پی یک بوس
امروز میان من و ساقی شکرآب است
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳
تا هست میسر که ز گل تاک برآید
حیف است گیاه دگر از خاک برآید
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶
تا خاست ز خط آتش رخسار ترا دود
آفاق سیه ساخت به خورشید گل آلود
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵۵
زیر رخشان گردن سیمین کشیده
صبحی است بلند از پس خورشید دمیده