گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰ - شیشه آب

 

قدری می صاف کهنی خواسته بودم

زانکسکه اگر راست بگویم نه کسی بود

امروز فرستاد یکی شیشه آبم

چونانکه بهر قطره او در مگسی بود

از زنگ تو گفتی ز دل او نسبی داشت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۵ - شمسه نرگس

 

ای مُلک به‌دیدار تو چون باغ به‌گل شاد

عالم به‌وجود تو چو روح از جسد آباد

با رحمت تو دود سقر مروحهٔ روح

با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد

از حزم تو پوشید زره قامت ماهی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
sunny dark_mode