×
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۸
گر در کوهی مقیم و گر در دشتی
بر خاک گذشتگان مجاور گشتی
بر خاک تو بگذرند ناآمدگان
چندان که تو برگذشتگان بگذشتی
عطار » وصلت نامه » بخش ۵۴ - و له ایضاً
گر در کوهی مقیم و گر در دشتی
بر خاک گذشتگان مجاور گشتی
بر خاک تو بگذرند نا آمدهگان
چندانکه تو بر گذشتگان بگذشتی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۲
چندان گفتی که از بیان بگذشتی
چندان گشتی بگرد آن کان گشتی
کشتی سخن در آب چندان راندی
نی تخته بماند نی تو و نی کشتی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم
جمع اند سفلگان به عالم مشتی
عاقل ننهد به حرفشان انگشتی
خالی شده دیر و کعبه از مردم اهل
در آن نه خلیلی نه درین زردشتی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم
جمع اند سفلگان به عالم مشتی
عاقل ننهد به حرفشان انگشتی
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۹۶
ای آنکه به دل تخم امل را کشتی
بگذر ز همه که خود بخواهی هشتی
تا ذرهای از نام و نشانت بر جاست
آویختی و سوختی و برگشتی