گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۳

 

دی مست بدی دلا و چست و سفری

امروز چه خورده‌ای که از دی بتری

رقصان شده سر سبز مثال شجری

یا حاجب خورشید بسان سحری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۲

 

سرسبزتر از تو من ندیدم شجری

پرنورتر از تو من ندیدم قمری

شبخیزتر از تو من ندیدم سحری

پرذوق‌تر از تو من ندیدم شکری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۰

 

گفتند که هست یار را شور وشری

گفتم که دوم بار بگو خوش خبری

گفتا ترش است روی خوبش قدری

گفتم که زهی تهمت کژ بر شکری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۵

 

مست است خبر از تو و یا خود خبری

خیره است نظر در تو و با تو نظری

درهم شده خانهٔ دل از حور و پری

وز دیده تو از گو شککی می‌نگری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۴

 

من دوش به کاسهٔ رباب سحری

می‌نالیدم ترانهٔ کاسه‌گری

با کاسهٔ می درآمد آن رشک پری

گفتا که اگر کاسه زنی کوزه خری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۸

 

مهمان دو دیده شد خیالت گذری

در دیده وطن ساخت ز نیکو گهری

ساقی خیال شد دو دیده میگفت

مهمان منی به آب چندان که خوری

۲ بیت
مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵

 

گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری

باشد که بلای عشق گردد سپری

چندانکه نگه می‌کنم ای رشک پری

بار دومین از اولین خوبتری

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶

 

هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری

چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری

گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش

بستانم و ترسم دل قاضی ببری

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

فردا که به نامهٔ سیه درنگری

بس دست تحسر که به دندان ببری

بفروخته دین به دنیی از بیخبری

یوسف که به ده درم فروشی چه خری؟

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

 

گویند که دوش شحنگان تتری

دزدی بگرفتند به صد حیله‌گری

امروز به آویختنش می‌بردند

می‌گفت رها کن که گریبان ندری

۲ بیت
سعدی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

اینت نرسد که بر تنم رشک بری

زیرا که بر او رشک برد ماه و پری

ای روی تو برده آب گلبرگ طری

سبحان الله ز گل بسی خوبتری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای همنفسان شدست وصلم سپری

وقت است که آغاز کنم نوحه‌گری

در پرده شب دمی نوا یافته بود

کارم ز لبت کرد سحر پرده‌دری

۲ بیت
همام تبریزی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

گفتم چشمت گفت مکن بی بصری

گفتم جانم گفت ز دستم نبری

گفتم عقلم گفت که بر عقل بخند

گفتم که تنم گفت که بر تن بگری

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۲

 

دی بر سر کو ستاده دیدم پسری

یک نیمه ی کف نهاده بر پشت خری

گفتم لقبش گرت بدو هست سری

باید که برون از تو نداند دگری

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

ای آنکه تویی سوار در هر هنری

از وعده اسب دادیم دی خبری

بی همتی است اسب تنهها بتو داد

خواهیم روانه کرد اسبی و خری

۲ بیت
کمال خجندی
 

کمال خجندی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

گفتم چشمم گفت مگر بی بصری

گفتم جانم گفت ز دستم نبری

گفتم عقلم گفت که بر عقل مخند

گفتم که تنم گفت که بر تن بگری

۲ بیت
کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

هر روز به شیوه ای و لطفی دگری

چندانکه نظر می کنمت خوبتری

گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش

بستانم و ترسم دل قاضی ببری

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

یارب تو گشا بر من بیچاره دری

از لطف مکن مرا اسیر دگری

سر بر سر آستان شوقت دارم

آری چه کنم چو نیستم غیر سری

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

گویند که دوش شحنگان تتری

دزدی بگرفتند به صد حیله گری

و امروز به آویختنش می بردند

می گفت رها کن که گریبان بدری

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۱

 

تا با خبرم ز تو ندارم خبری

وز مایی و وز منی نمانده اثری

بی خود نگرم به خود خدا می ‌بینم

اینست نظر به چشم ما کن نظری

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۰