گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۲۷ - التّقدیر

 

ای دل اگرت هست خرد راهنما

در هر سوری که آیدت بیش نما

ساکن شو و بر متپ که هرگز نشود

تدبیر من و تو دفع تقدیر خدا

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۵۲

 

بی آنک شود زما گناهی پیدا

هر روز کنندمان به نوعی رسوا

رفتیم و گذاشتیم او را به شما

تا باز بهانه تان نباشد بر ما

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

خصم که ز پس نیزه خورد روز وغا

اندیشۀ خصمان چنان نیست مرا

خود در قران که جای خوفست ورجا

نه« لاتخفست» پیش خصمان بغا؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل دوم

 

بیگانگیی نیست تومایی ما تو

سر جامه تویی و بن جامه ما

نجم‌الدین رازی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

با آنکه خوش آید از تو، ای یار، جفا

لیکن هرگز جفا نباشد چو وفا

با این همه راضیم به دشنام از تو

از دوست چه دشنام؟ چه نفرین؟ چه دعا؟

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

عیشی نبود چو عیش لولی و گدا

افکنده کله از سر و نعلین ز پا

پا بر سر جان نهاده، دل کرده فدا

بگذاشته از بهر یکی هر دو سرا

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

آن کس که ترا نقش کند او تنها

تنها نگذاردت میان سودا

در خانه تصویر تو یعنی دل تو

بر رویاند دو صد حریف زیبا

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲

 

تنبور چو تن تن برآرد به نوا

زنجیر در آن شود دل بی‌سر و پا

زیرا که نهان در زهش آواز کسی

می‌گوید او که جسته همراه بیا

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲

 

گر عمر بشد عمر دگر داد خدا

گر عمر فنا نماند نک عمر بقا

عشق آب حیاتست در این آب درآ

هر قطره از این بحر حیاتست جدا

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳

 

می‌آمد یار مست و تنها تنها

با نرگس پرخمار رعنا رعنا

جستم که یکی بوسه ستانم ز لبش

فریاد برآورد که یغما یغما

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵

 

هان ای سفری عزم کجایست کجا

هرجا که روی نشسته‌ای در دل ما

چندان غم دریاست ترا چون ماهی

کافشاند لب خشک تو را در دریا

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای چرخ هزار دیده دون دوتا

از دیده بیخواب منت نیست حیا

صبح دومت بگوی کز بهر خدا

گرجان منی یا نفسم زود برآ

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

دیدمش چو سرو سهی آن سبز قبا

بر دست گرفته باشه صید ربا

با باشه چو باد صید جویان بگذشت

او مرغ دلم ربود و آن مرغ هوا

مجد همگر
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۴۵

 

چون جان و دلم ز خدمتت نیست جدا

اندر نظرت چه قدر دارد بدنی

همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٩ - مستزاد

 

آخر شبکی بهر رضای دل من

بگریز و بیا

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

گفتم مستی گفت که آری بخدا

گفتم بگذر گفت که بگذار مرا

گفتم بازا گفت کزینها بازار

گفتم رفتم گفت دگر باز میا

خواجوی کرمانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۱

 

ای کرده ز لطف و قهر تو صنع خدا

در عهد ازل بهشت و دوزخ پیدا

بزم تو بهشت است و مرا جرمی نیست

چون است که در بهشت ره نیست مرا

جلال عضد
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

با طبع لطیف از در لطف در آ

با نفش غلیظ ز ره جور میا

در هیزم و گل تاملی کن که جهان

آن را به تبر شکافت و این را به صبا

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

گفتم مستی گفت که آری بخدا

گفتم مگذار گفت که بگذار مرا

گفتم بازا گفت که از من بازا

گفتم رفتم گفت دگر باز میا

کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode