گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۸

 

من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری

شاید که بهر سخن ز من نازاری

یا آن دل من که برده‌ای بازدهی

یا هر چه کنم ز بیدلی برداری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۵

 

هرکس کسکی دارد و هرکس یاری

آن یارِ وفادار کجا شد باری؟

گر پیش سگی شکر نهی خرواری

میلِ دل او بود سوی مُرداری

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۶

 

هرکس کسکی دارد و هرکس یاری

هرکس هنری دارد و هرکس کاری

ماییم و خیالِ یار و این گوشهٔ دل

چون احمد و بوبکر به گوشهٔ غاری

۲ بیت
مولانا
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۸

 

آن گوی که طاقت جوابش داری

گندم نبری به خانه چون جو کاری

۱ بیت
سعدی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

ای صبح که آهنگ به خونم داری

از باد دل مرا چه می‌آزاری

داری نفسی سردتر از یخ امشب

تو زاده خورشید نه‌ای پنداری

۲ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

معشوق ز ذوق باده گلناری

در ساخته بود دوش با بیداری

ز اشکم بر او شیشه حدیثی می‌راند

می‌داد دران حدیث شمعش یاری

۲ بیت
همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٩

 

الا ای نسیم صبا از ره لطف

گذر کن بخاک در شهریاری

که بوسد ز بهر شرف پای تختش

کجا باشد اندر جهان تاجداری

زمن عرضه کن اینسخن گر توانی

[...]

۹ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۸

 

ای جسته دوا از در هر بیماری

تا چند ز تقلید تو در هر کاری

گر صاحب افسری نیاری گشتن

جهدی کن و سرمده فرا افساری

۲ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۰

 

از عمر ترا امید بر خور داری

گر هست غم فقر بدل در ناری

روزیکه دهد دست بشادی گذران

شاید که دگر عمر چنان نکذاری

۲ بیت
ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

ای مشک تتار از سر زلفت تاری

در هر طرفی ز نرگست بیماری

بر عارضت آن خال سیه دانی چیست

زنگی بچه ئی نشسته در گلزاری

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۹

 

اللّه یکی صفات او بسیاری

وز هر صفتی به عاشقی بازاری

یاری که به هر صفت ورا باشد یار

یاری باشد چو سید ما باری

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۰

 

گفتم مستم گفت چنین پنداری

گفتم هشیار گفت تو نه هشیاری

گفتم چه کنم گفت که می گو چه کنم

گفتم تا کی گفت که تا جان داری

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۷۳

 

هر یار که ثابت نبود در یاری

شاید که ورا به یاریش نشماری

۱ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴

 

در عهد معالجات تو بیماری

بیکار شد از شیوه خلق آزاری

نی از پی آزار به سوی تو شتافت

آمد که شکایت کند از بیکاری

۲ بیت
وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰

 

ای چرخ که با مردم نادان یاری

هر لحظه بر اهل فضل، غم می‌باری

پیوسته ز تو، بر دل من بار غمیست

گویا که ز اهل دانشم پنداری

۲ بیت
شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

ای چرخ که با مردم نادان یاری

پیوسته بر اهل فضل غم می باری

هر لحظه ز تو بردل من بار غم است

گویا که از اهل دانشم پنداری

۲ بیت
شیخ بهایی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۹۱

 

عُمرم همه صرف شد در این خونخواری

تا در صف محشرم چه بر سر آری

یک نام مقدست اگر قهار است

در لطف هزار نام دیگر داری

۲ بیت
رضی‌الدین آرتیمانی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۹۴

 

تا دست به سبحه میزنی زناری

تا روی به دوست مسکینی دیداری

دیریست که در طواف بیت اللهی

غیری تا در توهم اغیاری

۲ بیت
رضی‌الدین آرتیمانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

ظاهر بینان که دم زنند از یاری

زنهار که یار خویششان نشماری

ماننده آینه و آبند این قوم

تا در نظری، در دلشان جا داری

۲ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

با آن که خبر ز حال زارم داری

سویم نگذاری قدم از پرکاری

بیمار غمت را نفسی هست هنوز

دریاب اگر میل تلافی داری

۲ بیت
قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۰