گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۴

 

یک نیمه ز عمر شد به هر تیماری

تا داد فلک به آخرم دلداری

بر من فلکا تو را چه منت؟ باری

تا عمر به نستدی ندادی یاری

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۳

 

ترسا صنمی کز پی هر غم‌خواری

بر هر در دیری زده دارد داری

ز آن زلف صلیب شکل دادی باری

یک موی کزو ببستمی زناری

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴

 

عمرم همه ناکام شد از بیکاری

کارم همه ناساز شد از بی‌یاری

ای یار مگر تو کار من بگذاری

وی چرخ مگر تو عمر من باز آری

خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۶۳

 

کردم تک و پوی بی عدد بسیاری

وز گرد رهت نیافتم آثاری

گیرم که ترا مینتوان دانستن

با بنده بگو که کیستم من باری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۱۰

 

گر من زگنه توبه کنم بسیاری

تا تو ندهی توبه، نیم بر کاری

گر نیکم و گر بدم مسلمان توام

از کافرِ نفسم برهان یکباری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۰

 

گر پرده ز روی کار بر میداری!

اندر پس پرده لعبت بیکاری

یا هر چه که هست در جهان آینه است!

با آینهٔ جمله تویی پنداری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵۸

 

هم کار ز دست رفت در بی کاری

هم عمر عزیز میرود در خواری

تا چون بود این باقی عمرم که نبود

از عمر گذشته هیچ برخورداری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۱۱

 

هر چند که پشت و روی دارم کاری

از دیدهٔ خویش تازه رویم باری

رویم که ز آب دیده دارد ادرار

هر لحظه مراتازه کند ادراری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۴

 

بر دل گرهی بستم و بر جان باری

و افتاد بر آن گره، گره بسیاری

پوشیده نمانَد سرِ مویی کاری

گر باز شود این گرهم یک باری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۲

 

چون من به خلاف تو نکردم کاری

از بنده چرا گرفتهای آزاری

هر روز جهان بر من مسکین مفروش

بازم خر ازین فروختن یکباری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴۵

 

چون نیست نصیبِ من به جز غمخواری

موجود برای غم شدم پنداری

چون شمع اگر تنم بسوزد صد بار

یک ذرّه ز پروانه نجویم یاری

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۲

 

گفتم:‌شمعا! چون همه شب در کاری

از گرمی کار و بار برگی داری

گفتا که درین سوختن و دشواری

اشکم بارست و آتشم سرباری

عطار
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه

 

رفتم چو ندیدم از تو بر خورداری

وز صحبت تو بسی کشیدم خواری

گر بد بودم برستی از صحبت من

ور نیک بدم مرا بسی یادآری

ظهیری سمرقندی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۱ - الرّضا و التّسلیم

 

گر واقفی ای مرد به هر اسراری

چندین چه خوری بیهده را تیماری

چون می نرود به اختیارت کاری

خوش باش درین زمان که هستی باری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۷۳

 

گر عاشق صادقی همی کش خواری

ور معشوقی به خرّمی ده یاری

گیرم که نکرده ای بیاموز آخر

از بلبل و گل بی دلی و دلداری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۶

 

چندت گویم گر سر مردم داری

می باش دلا گر سر مردم داری

تا کی جویی زمردمی بیزاری

یکباره چرا زمردمی بیزاری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۹

 

هر روز دلم در طلب دلداری

بنهاده به نزد خویشتن بازاری

هر جا که شکر لبی و گل رخساری

ما را همه درخور است مشکل کاری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۶

 

هر لحظه دلم در طلب دلداری

هر دم بودم با دگری بازاری

شد عمر زدست و برنیامد کاری

آری چه کنم چنین نهادند کاری

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۴

 

گر بردارم بی تو سر از بیناری

در پا آیم چو عبهر از بیماری

بیمار پرست چشم بینار توام

بیمار پرستی بتر از بیناری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۵

 

زلف تو که دید آن بصورت ماری

گرد شکر تو مور خط بسیاری

در زیر کلاه حلقه شد تا باری

از وی نرسد بهیچ مور آزاری

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode