گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

نه از همه خلق حق گزاری دارم

نه نیز به حبس غمگساری دارم

از آهن بر دو پای ماری دارم

ناخوش عمری و روزگاری دارم

مسعود سعد سلمان
 

وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۳۱ - در تغزل

 

در دل ز غم عشق تو ناری دارم

وز آب دو دیده پر کناری دارم

با این همه همچو باد، گاه و بی گاه

با خاک سر کوی تو کاری دارم

وطواط
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۶

 

نه در غم عشق یار یاری دارم

نه همنفسی نه غمگساری دارم

بس خسته نهان و آشکاری دارم

یارب چه شکسته بسته کاری دارم

انوری
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۸۲

 

نه در صفِ صادقان قراری دارم

نه در رهِ عاشقان شماری دارم

آن در که به جز تو کس نداند بگشود

بگشای که سخت بسته کاری دارم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۲۷

 

بر دل ز غم زمانه باری دارم

در دیدهٔ هر مراد خاری دارم

نه هم نفسی نه غمگساری دارم

شوریده دلی و روزگاری دارم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۴۲

 

در عالم خوف روزگاری دارم

زیرا که امید چون تو یاری دارم

چون من هر دم فرو ترم تو برتر

تادر تو رسم درازکاری دارم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۸

 

از بادهٔ عشق تو خماری دارم

وز هرچه نه عشقِ تو کناری دارم

می در مکش از من سرِ زلفِ تو که من

با هر شکنِ زلفِ تو کاری دارم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۷

 

شمع آمد و گفت: اگر شماری دارم

اشک است که پُر اشک کناری دارم

گر سوختن و کشتنِ من چیزی نیست

این هست که روشن سر و کاری دارم

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱۰۴

 

در دل زغم زمانه باری دارم

در دیدهٔ هر مراد خاری دارم

نه همنفسی نه غمگساری دارم

شوریده دلی و روزگاری دارم

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۹

 

ای دوست شکارم و شکاری دارم

بیکارنم و بس شگرف کاری دارم

گفتی سر سر بریدن من داری

آری دارم نگار آری دارم

مولانا
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

در دل هوس روی نگاری دارم

در سر ز می عشق خماری دارم

تا زلف و رخ ترا بدیدم شب وروز

آشفته دلی و روزگاری دارم

قاسم انوار
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

در دیده ز تو ابر بهاری دارم

بر چهره شکفته لاله زاری دارم

لطفی بنما و پرده از طلعت خویش

بگشا که عظیم انتظاری دارم

جامی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

در دیده ز اشک نوبهاری دارم

در سینه ز داغ لاله‌زاری دارم

لب پر شکر از ناله زاری دارم

در آینه با خود سروکاری دارم

فصیحی هروی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵

 

از عشق تو جان بی قراری دارم

در دل ز غم تو خار خاری دارم

هر دم کشدم سوی تو بیتابی دل

می‌پنداری که با تو کاری دارم

هاتف اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

نه ذوق من از وصل نگاری دارم

نه شوق گل و سیر بهاری دارم

کافیست مرا همین که در کنج غمی

بنشسته خیال چون تو یاری دارم

طبیب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode