گنجور

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱

 

ای ذات منزهت مبرا ز وجود

بر خاک در تو کرده ارواح سجود

چون قطرهٔ شبنم است بر برگ گلی

از راه عدم هر آن چه آید به وجود

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲

 

ای ذات تو سر دفتر اسرار وجود

نقش صفتت بر در و دیوار وجود

در پردهٔ کبریا نهان گشته ز خلق

بنشسته عیان بر سر بازار وجود

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳

 

هر گه که دلم با غمت انباز شود

صد در ز طرب بر رخ من باز شود

به زان نبود که جان فدای تو کنم

تیهو چو فدای باز شود باز شود

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴

 

تا دل ز علایق جهان حُرّ نشود

هرگز صدف وجود پُر دُر نشود

پر می نشود کاسهٔ سرها از عقل

هر کاسه که سر نگون بود، پر نشود

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵

 

از رفته قلم هیچ دگرگون نشود

وز خوردن غم به جز جگر خون نشود

هان تا جگر خویش به غم خون نکنی

هر ذره هر آن چه هست افزون نشود

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶

 

رو دیده بدوز تا دلت دیده شود

زان دیده جهان دگرت دیده شود

گر تو ز سر پسند خود برخیزی

احوال تو سر به سر پسندیده شود

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷

 

می‌زن نفسی، کاین دم از او می‌زاید

وین دم، دم ماست، گر تو را می‌شاید

گر در یابی، زنده بمانی جاوید

ور نه دم ماست، هم به ما می‌آید

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸

 

سیر آمده ای ز خویشتن می باید

برخاسته ای ز جان و تن می باید

در هر منزل هزار بند افزون است

زین گرم روی بند شکن می باید

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹

 

رو خانه برو، که شاه ناگاه آید

ناگاه به نزد مرد آگاه آید

خرگاه وجود را از خود خالی کن

چون پاک شود، شاه به خرگاه آید

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰

 

ای از همه آزرده، بی آزار گذر

وای مست فریب بوده، هشیار گذر

آرامگه نهنگ مرگ است دهنت

بر خوابگه نهنگ، بیدار گذر

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱

 

یا رب ز کرم بر من دل ریش نگر

وی محتشما، بر من درویش نگر

خود می دانم لایق درگاه نی ام

بر من منگر، بر کرم خویش نگر

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲

 

ای از تو فتاده عالمی در شر و شور

فارغ شدهٔ غنی و مردم همه عور

تو با همه در حدیث و گوش همه کر

تو با همه در حضور و چشم همه کور

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳

 

زنهار در آن کوش که در زیر سپهر

با هیچ کس‌ات هیچ نپیوندد مهر

تا بو که از این هزاهزکون و فساد

بیرون شدنیت زود بنماید چهر

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴

 

عمر از پی افزون زر کاسته گیر

صد گنج زر از رنج تن آراسته گیر

پس بر سر آن گنج چو بر صحرا برف

روزی دو سه بنشسته و برخاسته گیر

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵

 

دانی که چرا زنند این طبلک باز؟

تا گم شده‌گان به راه باز آیند باز

دانی که چرا دوخته اند دیدهٔ باز؟

تا باز به قدر خود کند دیده فراز

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶

 

در هستی کون خویش، مردم ز آغاز

با خلق جهان و با جهان است انباز

وآنگه ز جهان و هر چه هست، اندر وی

آگه شود و همه به او گردد باز

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷

 

تاریک شد از هجر دل افروزم، روز

شب نیز شد از آه جهان سوزم، روز

شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم

اکنون نه شبم شب است، نه روزم روز

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸

 

ای خواجه تو خود چه دیده‌ای؟ باش هنوز

زین ره به کجا رسیده‌ای؟ باش هنوز

زآن جرعه کز آن سپهر سرگردان شد

یک قطره تو کی چشیده‌ای؟ باش هنوز

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹

 

تا کی باشی ز عافیت در پرهیز

با خلق به آشتی و با خود به ستیز؟

ای خفتهٔ بی خبر اگر مرده نه‌ای

روز آمد و رفت، تا به کی خُسبی؟ خیز!

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰

 

بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس

از شش جهت و هفت خط و هشت اساس

سری است نهفته در میان خانهٔ جان

کان را نتوان یافت به تقلید و قیاس

باباافضل کاشانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۰
sunny dark_mode