گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

ای سنبل تو همیشه تاب آلوده

وی نرگس تو همیشه خواب آلوده

جز لعل لبان تو ندیدم هرگز

در عالم، آتشی بآب آلوده

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

از اهل خراسان سخن خیر مگو

آدم رخ و دیو شکل و اهریمن خو

چون خامه تهی مغز و دورنک و دوزبان

چون نامه سیه دل و چو زن شوهر بو

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

عید است و ببر کرده همه جامه نو

من جامه بجام باده بنهاده گرو

یکجام می کهنه بنوشی شب عید

بهتر که بتن پوشی صد جامه نو

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

جامی و حریفی دو و بزم طربی

عناب لب بتی و بیت العنبی

با طلعت و زلف یار، روزی و شبی

این است اگر عیش جهان میطلبی

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

تا چند بتا تو سرکشی خو داری

تا کی جانا گره بر ابر و داری

این روی سیه میشود، این موی سپید

ناز اینهمه گر بروی یا مو داری

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

آن به که شراب را حکیمانه خوری

هر روز باندازه دو پیمانه خوری

می نوش بدان صفت که هر کس بیند

بازت نشناسد که خوری یا نخوری

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

تا چند بیاد گل و سنبل باشی

آن به که خراب از قدح مل باشی

چندان بخور از باده گلرنگ که خود

صد بار شگفته رخ تر از گل باشی

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

در کعبه و در دیر مرایار توئی

مقصود من از سبحه و زنار توئی

مغبچه مست و صوفی سبحه بدست

در خانقه و خانه خمار توئی

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode