هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱
در عشق نکویان چه فراق و چه وصال؟
بدحالی عاشقان بود در همه حال
گر وصل بود مدام سوزست و گداز
ور هجر بود تمام رنجست و ملال
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲
من باده به مردم خردمند خوردم
یا از کف خوبان شکرخند خوردم
هرگز نخورم ز باده خوردن سوگند
حاشا که به جای باده سوگند خورم
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳
از درد دل خود به فغانم چه کنم؟
وز زندگی خویش به جانم چه کنم؟
صبرست مرا چاره و دانند همه
لیکن من بیچاره ندانم، چه کنم؟
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تنعم جهان میخواهم
نی کام دل و راحت جان میخواهم
آنی که رضای توست آن میخواهم
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵
تا چشم تو عشوهساز خواهد بودن
صد دلشده عشقباز خواهد بودن
تا از طرف تو ناز خواهد بودن
از جانب ما نیاز خواهد بودن
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶
ای همنفس چند، که یارید به من
عاشق شدهام، مرا گذارید به من
چندم گویید کز فلان دل بردار
من دانم و دل، شما چه دارید به من؟
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷
کس نیست انیس دل غمپرور من
تا پاک کند اشک ز چشم تر من
سویم هم آب چشم میآید بس
آن نیز روان میگذرد از سر من
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸
مسکینم و کوی عاشقی منزل من
مسکین من و دیگر دل بیحاصل من
ای جان حزین تو نیز مسکین کسی
مسکین تو مسکین من و مسکین دل من
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹
دور از تو صبوری نتواند دل من
وصل تو حیات خویش داند دل من
آهسته رو ای دوست که دل همره توست
زنهار چنان مرو که ماند دل من
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰
سبحانالله! چه شکل موزونست این؟
از هرچه گمان برند افزونست این
نتوان گفت که چیست یا چونست این؟
کز دایرهٔ خیال بیرونست این
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱
بگداختم از دست جفا کردن تو
اینست طریق بنده پروردن تو؟
گر من به گناه عاشقی کشته شوم
خون من بیگناه در گردن تو
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲
نقش تو اگر نه در مقابل بودی
کارم ز غم فراق مشکل بودی
دل با تو دیده از جمالت محروم
ای کاش که دیده نیز با دل بودی
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳
گه در پی آزار دل رنجوری
گه بر سر بیداد من مهجوری
شوخی و به حسن خویشتن معذوری
بر عاشق خود هرچه کنی معذوری
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴
در پنجهٔ غیر پنجه کردن تا کی؟
سیم از پولاد رنجه کردن تا کی؟
گل را به گیاه دسته بستن تا چند؟
جان را به اجل شکنجه کردن تا کی؟
هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵
با هر که نشینی و قدح نوش کنی
از رشک مرا خراب و مدهوش کنی
گفتی که چو می خورم تو را یاد کنم
ترسم که شوی مست و فراموش کنی