گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۷

 

خود را چو نمود او نه خیال است و نه طیف

تو چون و چگونه دانیش، باشد حیف

هرگز نرسی به ذاتِ او تا گویی

ماهو و متی و لم و این و کم و کیف

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۲ - الصدق

 

از صدق رهانی دل خود را از حیف

وز صدق رهانی سر خود را از سیف

شاید که تو حدّ صدق از من پرسی

دانی چه بود صدق نگویی کم و کیف

اوحدالدین کرمانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۹

 

پیریم و فقیر و ناتوانیم و ضعیف

ما را نبود بغیر غم یار و حریف

با اینهمه شادیم بقرآن مجید

چون حافظ حال ماست الله لطیف

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۰

 

دهقان چو بخاک افکند تخم ضعیف

یک صد شود از لطف خداوند لطیف

ده یک چونمیدهد که تخم افزون به « کذا »

طوفان فنا برافکند تخم خریف

اهلی شیرازی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۷۹

 

عمریست ترا عزیز طبعیست لطیف

بر خود منما قید جهان را تکلیف

آن کن که رضاییست درو ایزد را

مگذار که ضایع شود اوقات شریف

فضولی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

از قضا یکشب نیامد آن رغیف

شد زجوع آن پارسا زار و نحیف

شیخ بهایی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

آن مرد شریف نام مردود کثیف

کز هستی او یافته امکان تخفیف

دیدم چو ...گفت

آسوده توان خفت در این جای شریف

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode