خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۵
بادی که ز کوی عشق تو برخیزد
از خاک جفا صورت مهر انگیزد
آبی که ز چشم من فراقت ریزد
هر ساعتم آتشی بسر برریزد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
از چشم و دل من آب و آتش خیزد
وز هر دو زمانه رستخیز انگیزد
نشگفت گران حور ز من بگریزد
کز آتش و آب هرکسی پرهیزد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳
بادی که ز کوی آن نگارین خیزد
از خاک جفا صورت مهر انگیزد
آبی که ز چشم من فراقش ریزد
هر ساعتم آتشی به سر بربیزد
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
درزی بچه در رنگ رزی آویزد
تا نام سپید کاریش برخیزد
آوخ چه بلا و رستخیز انگیزد
کان یار سپید کار رنگ آمیزد
عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق
زلف بت من هزار شور انگیزد
روزی که نه از بهر بلا برخیزد
و آن روز که رنگ عاشقی آمیزد
دل دزد دو جان رباید و خون ریزد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹
رای تو که صلح روز ملک انگیزد
در حادثهای چو رنگ قهر آمیزد
تعجیل حقیقی از فلک بگریزد
آرام طبیعی از زمین برخیزد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰
روزی که خرد سرشک رنگین ریزد
اندیشه چگونه رنگ شعر آمیزد
نور از رخ آفتاب هم بگریزد
چون سایهٔ ایزد از جهان برخیزد
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹
صبر از دل ریش من همی بگریزد
با دیده من خواب همی نامیزد
وین هر دو اگر چنین بود نیست عجب
کز آتش و آب هر کسی پرهیزد
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۳ - النوبة الثالثة
بادی که ز کوی عشق تو بر خیزد
از خاک جفا صورت مهر انگیزد
آبی که ز چشم من فراقت ریزد
هر ساعتم آتشی بسر بر ریزد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷
معشوق ز لب آب حیات انگیزد
پس آتش تب چرا ازو نگریزد
آن را که ز لب دم مسیحا خیزد
آخر به چه زهره تب در او آویزد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶
معشوقه ز لب آب حیات انگیزد
پس آتش تب چرا ازو نگریزد
آن را که لب دم مسیحا خیزد
آخر به چه زهره تب در او آویزد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶
غم شحنهٔ عشق است و بلا انگیزد
جان خواهد شحنگی و رنگ آمیزد
خاقانی اگر سرشک خونین ریزد
گو ریز که سیم شحنه زین برخیزد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۷۱
بادی که زکوی فقر گرد انگیزد
بر آتش کبر آب تواضع ریزد
حقّا که هزار تاج کسری ارزد
گردی که زپای این گدایان خیزد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۲۱
آن به که دلت زهر بدی پرهیزد
گل کار که ارخار بکاری خیزد
تو دوست گزین که با تو مهر انگیزد
دشمنت زمانه خود هزار انگیزد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۱۳
آبی که خللهای دماغ انگیزد
او را چه خوری که آبرویت ریزد
مستی خواهی بادهٔ معنی می نوش
کز بادهٔ گندیده چه مستی خیزد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۵۰
سالک چو مدام از خودی خود خیزد
نی چون جهلا در حرکت آویزد
بی قطع مسافت چو سفر باید کرد
آواز نیش ز جا چرا انگیزد
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۲
پیوسته دلم ز خرّمی پرهیزد
هر جا که غمی بود در او آویزد
هر شام گهی حریف دردی باشد
هر صبحدمی بروی غم برخیزد
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۳
باز این چشمم چه فتنه می انگیزد
کز دزدی و خون هیچ نمی پرهیزد
گاهی نظر از خوش پسری می دزدد
گه خون دلی برگذری می ریزد
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هفتم
دل را همه آفت از نظر میخیزد
چون دیده بدید دل در و آویزد