×
اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۱۶
ساقی شب عیش است و مه افروخته است
می ده که فلک بکینه آموخته است
دانی که اجل چه برق خرمن سوزیست
تا در نگری خرمن ما سوخته است
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷
جز درد، دلم هیچ نیندوخته است
از داغ جگر چراغم افروخته است
از بس که پی دوست نمودم تک و دو
چون لاله مرا نفس به دل سوخته است
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۵
سیگار که لب بر لب تو دوخته است
آتش بدلم از حسد افروخته است
دلسوخته تر ازو منم در عشقت
لعل تو اگر قسمت دلسوخته است