گنجور

اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۱۶

 

ساقی شب عیش است و مه افروخته است

می ده که فلک بکینه آموخته است

دانی که اجل چه برق خرمن سوزیست

تا در نگری خرمن ما سوخته است

اهلی شیرازی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

جز درد، دلم هیچ نیندوخته است

از داغ جگر چراغم افروخته است

از بس که پی دوست نمودم تک و دو

چون لاله مرا نفس به دل سوخته است

قدسی مشهدی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

سیگار که لب بر لب تو دوخته است

آتش بدلم از حسد افروخته است

دلسوخته تر ازو منم در عشقت

لعل تو اگر قسمت دلسوخته است

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode